ساقی می سیاه

متن مرتبط با «زیبا» در سایت ساقی می سیاه نوشته شده است

آسمان عشق

  • آسمان عشق را با جان و دل نقشی زدم کنج هر نقش و نگارش از نفس های وجود با امید روزهای بهتری رنگی زدم تاروپود رنگها حال من است زشت یا زیبا فقـط مال من است!!! ,آسمان، عشق،جان، دل، نقش، نقشی،کنج،نگارش،نگار، نفس، نفس های وجود،امید، روزهای بهتر،رنگ، رنگی،تار،پود،حال،مال،من،زشت، زیبا ...ادامه مطلب

  • زاغ و طاووس

  • روزی کلاغی در کنار برکه نشسته بود. آب می خورد و خدا را شکر می کرد. طاووسی از آنجا می گذشت؛ صدای او را شنید و با صدای بلندی قهقه زد. کلاغ گفت:«دوست عزیز چه چیزی موجب خندۀ تو شده است؟ طاووس گفت:« ازاینکه شنیدم خدا را برای نعمت هایی که به تو نداده شکر می گویی» بعد بالهایش را به هم زد ودمش را مانند چتری باز کرد و ادامه داد: «می بینی خداوند چقدر مرا دوست دارد که این طور زیبا مرا آفریده است؟!» کلاغ با صدای بلندی شروع به خندیدن کرد. طاووس بسیار عصبانی شد و گفت:«به چه می خندی ای پرندۀ گستاخ و بد ترکیب؟» کلاغ گفت:« به حرف های تو، شک نداشته باش که خداوند مرابیشتر از تو دوست داشته است؛چرا که او پرهایی زیبا به تو بخشیده ونعمت شیرین پرواز را به من وترا به زیبایی خود مشغول کرده و مرا به ذکر خود» ,زاغ،طاووس،پریدن،نعکت،زیبایی،دوست،دارد، خود،شیرین،پرواز،خندید،گستاخ ...ادامه مطلب

  • گربۀ دم حجله!!!

  •  در ایام قدیم دختری زیبا اما تندخو و بد اخلاق بود که هیج پسری حاضر به ازدواج با او نبود.پس ازمدتی پسری از اهالی شیفته ی او می شود و تصمیم می گیرد که با وی ازدواج کند. از کوچک و بزرگ به او نصیحت می کند که از خر شیطان پایین بیایید و از این کار صرف نظر کند. اما هیچ جوری از این کار  منصرف نمی شود. بلاخرهبا آن دختر ازدواج می کند. پس از مراسم عروسی، عروس و داماد وارد حجله میشوند و داماد تا چشمش به گربه ای که در اتاق وجود داشته می افتد از او میخواهد که آب بیاورد. چند بار تکرار می کند که ای گربه مگر با تو نبودم زود برو و برای من آب بیاور! گربه بیچاره که از همه جا بی خبر بوده از جایش تکان نمی خورد تا اینکه مرد جوان چاقویش را از غلاف بیرون می کشد و سر از تن گربه جدا میکند. سپس روبه دختر می کند و می گوید برو آب بیار...   ,گربه،حجله،دختر،زیبا،بداخلاق،دیگران،ملامت،نصیحت،ازدواج،پسر،شیفته،راضی،عروسی،مراسم،مراسم عروسی،داماد،آب، تشنه، ...ادامه مطلب

  • تصویرعشق

  •   می رسد روزی که مجنــون گردم و غوغا کنم                                            این دل شوریده را ازعشق تو رســـــوا کنم   می برم تا قله دلبستـــگی ها با امیــــــــــــــد                                       این نشان عاشـــــقی را تا تو را پیــــدا کنم   شــاید ازپشت نگاه پنــــــــــــــجره بیرون روم                                       تا گشایم بال وپرامــــــــــروزخود فــرداکنم   می نوازد آبشار لحــــــــــظه ها خاکســــــترم                                       تارسد خورشــــید من سراین شب یلدا کنم   سهم من از زنـــــدگی یک قسمت ازویرانه بود                                       با امید وصــــــل تواین دشت را صــحراکنم   می شود روزی که شادی در دلم مهمان شود                                      خنـــده بر لب بستـــه و بزمی زگل بر پا کنم   می توان آنگه شنید از رنگ گل عطـــــر خدا            &nb,تصویر، عشق،تصویرعشق،دست، خیال، دست خیال،وضو، سجده، زیبا، سجده ای زیبا،صبح،لیلا،یاد،تو،پوش،پوشم،گیرم،خیال،رنگ،رنگ گل، عطر خدا، غصه، حاشا،جان،می دهی،خندان،بزمی، بزم،بسته،لب،زندگی،قسمت، ویرانه،خورشید،یلدا،وصل،امید،عاشق،عاشقی،نشان،پیدا،پشت،پشت پنجره،پنجره،بیرون، روم،گشایم،بال،پر، امروز، فردا،می نوازد،آبشار، لحظه ها، خاکسترم، ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها