ساقی می سیاه

متن مرتبط با «اعتراض» در سایت ساقی می سیاه نوشته شده است

خویشاوندی!!!

  • مردی پشته ای بر پشت الاغش نهاده بود،الاغ جفتکی زد؛ پشته بر زمین افتاد و محتویاتش از دست رفت. مرد آن قدر ناراحت شـــد که با چوب دستیـــش به جان الاغ افتاد. رهگذری ازآنجا می گذشت، لب به اعتـــــراض گشود و گفت:«مؤمن خـــــدا، چرا این بیچـــــــــارۀ زبان بسته را می زنی؟» مرد گفت:«ببخشـــــــید، نمی دانستم ازخویشــــاوندان شماست،اگرمی دانستم هرگزچنین کاری نمی کردم!» ,نسبت، خویشاوند،الاغ،صاحب،ناراحت،کتک،چوب،رهگذر،زد،پشته، ببخشید،نمی دانم،اعتراض،هرگز،چنین،کاری،نمی کردم،نمی دانستم،خویشاوند،شماست. ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها