ساقی می سیاه

متن مرتبط با «پر درد» در سایت ساقی می سیاه نوشته شده است

خدایی که می پرستی...؟

  •    روزی پادشاهی از وزیر خداپرستش پرسید: بگو خداوندی که تو می پرستی چه می خورد، چه می پوشد، و چه کار می کند؟... و اگر تا فردا جوابم نگویی عزلت می کنم. وزیر بیچاره سر در گریبان به خانه رفت. غلامی داشت بسیارباهوش و زیرک  وقتی او را در این حال دید؛ پرسید:«جناب وزیر چه شده است؟» وزیر ماجرا را بازگو کرد. غلام خندید و گفت: ای وزیر عزیز، این سوال که بسیار ساده است. وزیز با تعجب گفت: «یعنی تو جواب آن را می دانی؟» غلام خندید و گفت:«البته،... خدا چه می خورد؟ غم بندگانش است که می فرماید من شما را برای بهشت و قرب خود آفریدم. چرا دوزخ را بر می گزینید؟...آنچه خدا می پوشد؟... رازها و گناه های بندگانش را... وزیر که ذوق زده شده بود، سوال سوم را فراموش کرد و با شتاب به دربار رفت و جواب دو سئوال را گفت؛ولی در سوال سوم درماند، اجازه گرفت و شتابان به جانب غلام باز رفت و سومین را پرسید. غلام گفت:«برای سومین پاسخ باید کاری کنی.» وزیر با تعجب پرسید:«چه کاری؟» غلام گف:«ردای وزارت را بر من بپوشانی، و ردای مرا بپوشی و مرا بر اسبت سوار کرده و افسار به دست به درگاه شاه ببری تا پاسخ را باز گویم.» وزیر که چاره ای دیگر ندید، قبول کرد و با آن حال به دربار حاضر شدند. پادشاه با تعجب پرسید:« ای وزیر این چه حالیست تو را؟» غلام پاسخ داد:«که این همان کار خداست که وزیری را در خلعت غلام و غلامی را در خلعت وزیری حاضر نماید.» پادشاه از درایت غلام خوشنود شد و بسیار پاداشش داد و او را وزیر دست راست خود کرد. ,خدا،می پرستی،وزیر، غلام،چه،می پوشد،می خورد،کا،می کند،حال،سئوال،جواب،آسان،درگاه،درایت،خوشنود، ...ادامه مطلب

  • تاج سرم

  • رســـــتم از غصه و درد تا که دمی با پدرم خسـته ام از دل پر رنج تو ای تاج سرم شادم از خنده ی پر مهر نگاهت که دمی می نشانی به نگاه پر خون جگرم به خدایی که در رحمت او باز بود جان شیرین منی بوی دعای سحــــــــرم لب خندان تو امید حیات است مرا از غمت تیره شود هرچه که بود دور و برم حاصل عمر توام , حاصل رنج و غم تو جسم و جانت شده با عشــــــــــق پناه و سپرم گرچه هر بار که گفتم تو زمن رنجیدی غافل از این که کند پیــــــنه ی دستت خبــــرم من که شرمنده ی تو تا ابدم منبع عشق نرود هیچ کجا خاطر تو از نظرم قابلت نیست اگر جان گران را بدهم قلب را هدیه کنم سینه ی خود را بدرم دل چنین گفت به لیلا که بدان قدر پدر من که چون خاک رهی بر کف پای پدرم ,تاج،پدر،قلب،رستم،خسته،دل،پر درد،نرود،هچ ، کجا، دل،چنین،ابد،منبع،عشق،شرمنده،قدر،من،خاک،خاک،ره،کف،غافل،پناه، سپر ...ادامه مطلب

  • لحظــــــــــۀ پرواز

  •   شکست آرام دل آهسته خاموش شکستم بی صدا در خلوت تو بهار آرزو هایم خزان گشت دمی دراوج گه درقعراحساس بدنبال کمال تا بیکران گشت شنیدم تا زخلقت بانک توحــــید که ازاعماق جانها نغمه می خواند توکل کردم و برخاستم زود به چشمان اشک جان برکف گرفتم سپردم دل به دست باد فردا به پرواز درهوایت خو گرفــــتم سرودم از وجود،با عشق آنگه تمام لحظه های عاشقی را تمام لحـــــــــــــظه های با تو بودن تمام لحظه های ناب پرواز                                                                                                  ,شکست، دل، آرام،آهسته،خاموش،شکستم،بی صدا،خلوت،اوج،قعر،احساس،دنبال،جان،جانها،نغمه،خلقت،بانگ توححید،بانگ،توحید،چشم،چشمان،اشک،توکل،اشک،اعماق،سپردم،عشق،وجود،لحظه،تمام،لحظه های عاشقی،لحظۀ ناب،پرواز ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها