ساقی می سیاه

متن مرتبط با «فرشته ها» در سایت ساقی می سیاه نوشته شده است

گلهای بی نشان

  • پیچیده در فضا بوی گل وگلاب بر شانه های شهر گلهای انقلاب ازغربت آمدند دلتنگ و بی قرار پروانه ها به صف برگرد هرمزار حـــالا فرشــته ها بر بالــــهایشــان مـعراج می برند گلـهای بی نشان ,گل های بی نشان، گل، نشان، دلتنگ، بی قرار،پیچیده، فضا،گلاب،انقلاب،غربت،پروانه،صف،فرشته ها،معراج ...ادامه مطلب

  • یادداشت های خاکستری

  •   احساس خفگی میکنم.داغم.گیج گیج...احساس می کنم زیر این همه فشارواسترس دارم له می شوم. مدت هاست چیزی در گلویم گیر کرده، دارد خفه ام می کند. شاید بشود با چنـــد قطره اشک تا رسیدن بغض کال سر و تهش را هم آورد.نه،فکر نکنم این بار، با چندقطره مشکلی حل شود. زار می زنم تا سبک شوم،گاهی کاربه جا هم ختم نمی شود. احساس می کنم باید با کسی حرف بزنم، دردو دل کنم.همه جا را می گردم تا گوشی برای شنیدن پیدا کنم؛ گوشی برای شنیدن،...فقط شـنیدن ، نه قضاوت کردن...نه برای باز جویی. گوشی که فقط گوش باشد نه چشم،تا زیر نگاه سنگینش کوچک شوم. پیدا که شد، حرف هایم را که زدم ...خالی می شوم؛دلم آرام می شود؛ تازه عقلم به کار می افتد؛وجدانم بیدار می شود و می گوید کجای کارم گیر دارد. با خودم صادق هستم، قبولش دارم، کسی صادق تر از وجدان آدم پیدا نمی شود...حالا که گیر کارم را پیدا کرده ام، ســـعی می کنم مشکلم را حل کنم .هرچقدر هم سخت باشد مهــم نیست...من قدرتش را دارم. سبک می شوم، آنقدر سبک که با نسیمی اوج می گیــــرم و می روم بالا...آنقدر بالاکه وقتی دستم را بلند می کنم،دستـم میرسد به سقف آسمان و فقط خداست که دستم را می گیرد. می ترسم روزی برسد که در این بلوشور روزگار،توی این دنیای هزار چهره وجدانم را گـم کنم. وجدان آدم که گم شد، دیگر دل و زبانش با هم یکی نیست. دیگر با خودش صادق نیست. زبان چیزدیگری می گوید، دل چیز دیگری می خواهد. کم کم خودت را گم میکنی. یا باید شرمنــده ی زبانت باشی، یا به دلت دروغ بگویی. حالا دیگر برای خودت هم غریبـــــه ای. نم نم از خودت فاصله گرفتی وخودت را گم کرده ای. نه،...نمی گذارم این اتفاق بیفتد. دفتـری را از کشوی میزم ، درمی آورم. ورق می زنم.می روم ســـــــطر اول.می خواهم بنویسم به نام خدا...منصـــــرف می شوم،...شـرم می کنم اشتباهاتم را زیرش بنویسم. ازخودم می پرسم، این همه حیـــــــا ازکجاست؟چطور موقع انجامش نبود؟!... سرسطر می نویسم؛ یادداشت های خاکستری ... ,یادداشت، خاکستری، خاکستر، ورق، احساس،احساس خفگی،گیج، فشار،استرس،گلو،گیر،بغض،گریه،مشکل، مشکلی،کال،سر،ته،چند،قطره، قطره اشک،رسیدن،وجدان،صادق، قبول،گوش،گوشی،چشم،قضاوتپیدا،بازجویی،سنگینش،دردو دل،سخت،قدرت،قدرتش،می ترسم،روزی،گم،آدم،دل،زبان،دیگر،یکی،نیست،می پرسم،سرسطر،حیا،شرم،خدا،به نامخدا ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها