ساقی می سیاه

متن مرتبط با «غافل» در سایت ساقی می سیاه نوشته شده است

تاج سرم

  • رســـــتم از غصه و درد تا که دمی با پدرم خسـته ام از دل پر رنج تو ای تاج سرم شادم از خنده ی پر مهر نگاهت که دمی می نشانی به نگاه پر خون جگرم به خدایی که در رحمت او باز بود جان شیرین منی بوی دعای سحــــــــرم لب خندان تو امید حیات است مرا از غمت تیره شود هرچه که بود دور و برم حاصل عمر توام , حاصل رنج و غم تو جسم و جانت شده با عشــــــــــق پناه و سپرم گرچه هر بار که گفتم تو زمن رنجیدی غافل از این که کند پیــــــنه ی دستت خبــــرم من که شرمنده ی تو تا ابدم منبع عشق نرود هیچ کجا خاطر تو از نظرم قابلت نیست اگر جان گران را بدهم قلب را هدیه کنم سینه ی خود را بدرم دل چنین گفت به لیلا که بدان قدر پدر من که چون خاک رهی بر کف پای پدرم ,تاج،پدر،قلب،رستم،خسته،دل،پر درد،نرود،هچ ، کجا، دل،چنین،ابد،منبع،عشق،شرمنده،قدر،من،خاک،خاک،ره،کف،غافل،پناه، سپر ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها