ساقی می سیاه

متن مرتبط با « مپرس» در سایت ساقی می سیاه نوشته شده است

رد پای شیطان

  •  قوم لوط از بهترین خلق خدا بودند. و شیطان با تلاش سختی در صدد گمراهی آنان بود. و به دنبال راهی برای این کار می گشت. متأسفانه قوم لوط با گذشت زمان رفته رفته به صفت زشت بخل گرفتار شده و همین صفت زشت، در مورد شهوت جنسی درد بی درمان برای آنان به بار آورد. وقتی ابراهیم خلیل علیه السلام به سرزمین شام وارد شد، مردم آن دیار را به پرستش خدا و دین حق دعوت کرد. در هفت فرسنگی او شهـرهای آباد حاصلخیـز و پر برکتی بود که سر راه کاروانیان و مردم قرار داشت. به حدی که هر کس از آنجا عبور می کرد، از درختها و زراعت آنها استفاده می کرد. این ماجرا برای قوم لوط قابل تحمل نبود. لذا در صدد چاره جویی بر آمدند تا دست دیگران را از اموال خود کوتاه کنند. شیطان از این فرصت استفاده کرد و به صورت پیرمردی نزد ایشان آمد. شیطان به آنها گفت: کاری به شما یاد می دهم که اگر آن را انجام دهید دیگر کسی به شهرهای شما نزدیک نمی شود. مردم پرسیدند چه کاری؟ گفت: هر کس از اینجا عبور کرد، جامه هایش را از تن در آورده، عریانش کنید و با او لواط کنید. آنگاه خود به صورت پسری زیبا روی نزد آنان رفت و به زراعت آنها تعدی کرد. آنها نیز با وی لواط کردند. قوم لوط از این کار خوششان آمد. سپس با مردان و پسران دیگر قوم خود نیز این عمل را انجام دادند. تا اینکه تدریجاً این کار زشت در میان آنها رواج یافت و سرانجام کارشان به جایی رسید که به کلی از زنان روی گردان شده و به پسران و مردان روی آوردند. شیطان که دید نقشه اش در مورد مردان آنها عملی شده است، به سراغ زنان آنها رفت و به آنها گفت: اکنون که مردانتان برای دفع شهوت جنسی به یکدیگر اکتفاء کرده اند شما هم برای دفع شهوت به یکدیگر اکتفاء کنید. و آنگاه مساحقه (همجنس بازی زنان) را به آنان آموخت. ,شیطان،لوط،لواط،شهوت،جنسی،مساحقه ...ادامه مطلب

  • انگور مروارید

  • روزی مردی نزد فرعون آمد و در حضور جمع گفت:« اگر تو خدا هستی پس می توانی این خوشه را برایم تبدیل به خوشه ای مروارید کنی؟» فرعون خوشۀ انگور را گرفت و گفت:«البته که می توانم، خوشۀ انگورت را شبی به من بسپار و فردا خوشۀ مرواریدت را تحویل بگیر» مرد رفت.ساعتها می گذشت و فرعون نتوانسته بود انگور را تبدیل به مروارید کند.شب شد. فرعون غرق در افکارش بود تا چاره ای بیندیشد. ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد. فرعون پرسید:«کیستی؟» شیطان وارد شد وگفت:«خاک بر سر خدایی که نمی داند پشت در کیست!!! خوشه را برداشت،وردی بر خوشه انگور خواند و آن را به خوشه ای مروارید تبدیل کرد. فرعون متحیر شد و به وجد آمد و پرسید:«تو چگونه توانستی این کار را انجام دهی؟» ابلیس گفت:«من با این همه توانایی، لیاقت بندگی خدا را نداشتم!...تو چگونه با این همه حقارت ادعای خدایی می کنی؟؟؟» فرعون چهره اش عبوس شد و گفت:«تو چرا با این همه توانایی بر انسان سجده نکردی تا از درگاه خدا رانده نشوی؟؟؟» ابلیس با لبخند پاسخ داد:«چون می دانستم که از نسل او حقیری چون تو به وجود می آید.» ,ابلیس،فرعون،انگور،حقیر،لیاقت،درگاه،سجده،مروارید،خدا،رانده،آدم ...ادامه مطلب

  • ریحانۀ بهشتی

  • بوی بهشت را احساس می کنی؟؟؟...می شنوی؟؟؟...کسی در این نزدیکی صدایم می زند!!!...کسی که از تبار باران است،...کسی از نسل خورشید!!! آری او خواهر خورشید است...هم نام بزرگ بانوی دو عالم...هاجر آل محمد(ص) و زینب ثانی زمانه؛ لبیک گویان، با دلم ، محکم و بلند قدم برمی دارم. روبروی بارگاهش که می ایستم؛ گنبد طلاییش نگاهم را می نوازد، تنم را می لرزاند، چشمم پر آب می شود و دلم را جلا می بخشد. پایم سست می شود و از خود می پرسم:«مگرتو را اذن دخول می هند که پا در حرمش می گذاری؟؟؟ لایقی که تو را به بهشتش راه دهند؟؟؟» قلبم در جا می شکند و دیوانه وار فریاد می زند:«بانوی خوبیها!...ریحانۀ بهشتی!...» و ناگهان زبانم می گیرد و لال می شود، اشک صورتم را غسل می دهد و به خاک می افتد. جانانه لبخند می زنید که بیا،... منم فاطمۀ معصومه...که بزرگواری را از خاندان نبوت به ارث برده ام؛کریمه اهل بیت (ع) و شافع روز جزا که بنده نوازی را خداوند رحمان، از ازل به من آموخته است. به خاک می افتم و سجده کنان پیشانیم را به خاک بهشتت مزین می کنم؛ صدای خاک در گوشم می پیچد که از شما و بزرگواریتان حکایتی نقل می کند. از علم و فضیلت شما نجوا می کند؛ از روزی که شیعیان به زیارت پدر بزرگوارتان آمدند تا پاسخ سئوال های بی جوابشان را بگیرند اما ایشان را نیافتند وشما با اینکه خردسالی بیش نبودید به گونه ای پاسخ گفتید که پدربا دیدن طومارهای پاسخ داده شده سه بار فرمودند:«فداها ابوها». آسمان شهادت می دهد که دردانۀ نجمه خاتون در مجاورت دو خورشید امامت چگونه رخشان، تابیدن را آموخت! کبوتران حرمت چه عاشقانه برای کودکانشان قصۀ هاجر آل محمد(ص) را که به شوق دیدار برادر عاشقانه، فاصله ها را منزل به منزل پیمود و زینب وارانه دست دشمنان آل محمد (ص) را رو کرد، باز گو می کنند. گنبد طلایی ات نگاهم را می دزد و از نور لبریز می کند. دستهای مرقدت را می بینم کا تا سینه آسمان بلند شده، برایم طلب مغفرت میکنند. صحنت صدایم می زند که بر خیز، ریحانه بهشتی آغوشش را برایت گشوده است... ,ریحانه، بهشت،بهشتی،صدا،تبار،تبار باران،بانو،هاجر،آل محمد،بارگاه،نسل خورشید،گنبد،طلایی،فاطمه معصومه، کریمۀ اهل بیت،فداها ابوها،مرقد،ریحانۀبهشتی ...ادامه مطلب

  • فریاد ابلیس!!!

  • حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمود: «إِنَّ إِبْلِیسَ عَدُوُّ اللَّهِ رَنَّ أَرْبَعَ رَنَّاتٍ: یَوْمَ لُعِنَ، وَ یَوْمَ أُهْبِطَ إِلَى الْأَرْضِ،وَ یَوْمَ بُعِثَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ یَوْمَ الْغَدِیرِ». «شیطان؛دشمن خدا،چهار بار ناله کرد:«روزى که مورد لعن خدا واقع شد و روزى که به زمین هبوط کرد و روزى که پیامبر اکرم (ص) مبعوث شد و روز عید غدیر»                                       (قرب الإسناد «ط - الحدیثه»، متن، ص: ۱۰) ,ابلیس،ناله،دشمن خدا،هبوط، لعن،مبعوث،غدیر ...ادامه مطلب

  • گل ایمان

  • شاید از دیدن گل لحظه ای فکر کنیم که لطافت زیباست آنقدر مست هوائیم که بی خود شده ایم سخت بیمار شدیم شبهی مانده زما کاش می شد که دمی برهیم از همه ی حادثه ها وچنان مست دعایی که به پرواز رسیم گل ایمان که شکفت همه جا جای خداست ,گل ایمان، ایمان، لحظه ای، فکر،لطافت، بیمار،سخت بیمار، مسخ، شبحی، کاش، برهیم، حادثه ها،مست دعا، مست، پرواز، جای خدا ...ادامه مطلب

  • گلهای بی نشان

  • پیچیده در فضا بوی گل وگلاب بر شانه های شهر گلهای انقلاب ازغربت آمدند دلتنگ و بی قرار پروانه ها به صف برگرد هرمزار حـــالا فرشــته ها بر بالــــهایشــان مـعراج می برند گلـهای بی نشان ,گل های بی نشان، گل، نشان، دلتنگ، بی قرار،پیچیده، فضا،گلاب،انقلاب،غربت،پروانه،صف،فرشته ها،معراج ...ادامه مطلب

  • وقت اذان

  • لب لیوانم خشک قطره ای آب ننوشید امروز شکم خالی بشقاب پر از خواب رنگین غذاست سفره آغوش سخاوتمندش بی نان است و عجیب وقت اذان همه چیز بوی ریحان بهشتی دارد.     ,وقت، اذان، ننوشید،قطره ای، آب،نان،سفره،رنگین،غذا،سخاوتمن ...ادامه مطلب

  • آسمان عشق

  • آسمان عشق را با جان و دل نقشی زدم کنج هر نقش و نگارش از نفس های وجود با امید روزهای بهتری رنگی زدم تاروپود رنگها حال من است زشت یا زیبا فقـط مال من است!!! ,آسمان، عشق،جان، دل، نقش، نقشی،کنج،نگارش،نگار، نفس، نفس های وجود،امید، روزهای بهتر،رنگ، رنگی،تار،پود،حال،مال،من،زشت، زیبا ...ادامه مطلب

  • دل تنگ

  • با دل تنگ من از هیچ مپرس هیچ مخواه شده تاریکتر از پردۀ شب شده بی تاب تر از آب روان شده تنهـــــاتر از آن گل که خدا می دانید     بی تحمل دل بیچارۀ من   با صبوری تمام   با صدای خوش غـــــــــــم    نم نم آرام شکســـت      هرچه کوشید نشد تا که دمی   با کسی     بار سنگین غم و درد مــــــــــــرا     نصف کنـــــــــد                                                                   ,دل، دل تنگ،پرس، مپرس، مخواه،بی تاب، روان، تنها، تنها تر،گل،صدا، صدای خوش،غم، نم نم، بار، بارسنگین، بار سنگین غم، درد، نصف ...ادامه مطلب

  • آتشنشان داره می آد!!!

  • آتشنشـــــــان داره می آد با سرعت خیـــلی زیاد راه و براش بازبکنید صـــــــــدای آژیرش می آد شجـــاع و بازکاوته قوی و باجسارته صبور پرمحبته خطــــــر براش یه عادته   آژیرکشـــان تا می رســــــه می ره به جنگ حادثه ازسر راه کنار برید نکنــه یه وقت دیر برســـه   ,آتش،آتشنشان،داره،میاد،آژیر،آژیرکشان،حادثه،می رسه،شجاع،ذکاوت،جسارت،راه،را،براش،باز،سرعت،برید،کنار،نکنه،دیر،برسه،جنگ، ...ادامه مطلب

  • منجی

  •  در شب جمعه ، نيمه شعبان سال 255يا 256 هجری مولودی پاک صیرت از نسل پیامبر، همنام و هم کنیه رسول اکرم دیده به جهان گشود . پس از گذشت دو قرن و اندی از هجرت پيامبر ( ص )  امامت به امام يازدهم حضرت عسکری ( ع ) رسيد ، کم کم در بين فرمانروايان و دستگاه حکومت جبار ، نگراني هايی پديد آمد .بارها نقل شده بود : «از امام حسن عسکری ( ع ) فرزندی تولد خواهد يافت که تخت و کاخ جباران و ستمگران را واژگون خواهد کرد و عدل و داد را جانشين ظلم و ستم ستمگران خواهد نمود ». در احاديثی که از پيغمبر ( ص ) رسيده بود ، اين مطلب زياد گفته شده و به گوش زمامداران رسيده بود . هنگام تولد حضرت مهدی ( ع ) ، معتصم عباسی ، هشتمين خليفه عباسی ، که حکومتش از سال 218هجری آغاز شد و سامرا ، شهر نوساخته مرکز حکومتش قرار گرفت . اندیشید که ظهور مصلحی پايه های حکومت ستمکاریش را متزلزل مي نمايد و بايد از تولد نوزادان جلوگيری کند ، او حتی مادران بيگناه را کشت ، و در حرکتی شرم آور قابله هايی را پنهانی به خانه ها فرستاد تا از زنان باردار خبر دهند،غافل از آنکه ،هر چه خداوند بخواهد همان می شود، اگر چه کافران و ستمگران نخواهند . مام دهم بيست سال - در شهر سامرا - تحت نظر و مراقبت بود ، و سپس امام يازدهم ( ع ) نيز در آنجا زير نظر و نگهبانی حکومت به سر مي برد . " به هنگامی که ولادت ، اين اختر تابناک ، حضرت مهدی ( ع ) ، نزديک شد و خطر او در نظر جباران قوت گرفت ، در صدد بر آمدند تا از پديد آمدن اين نوزاد جلوگيری کنند و او را از ميان بردارند .   به همین دلیل خداوند دوران حمل و سپس تولد او ، را از مردم نهان داشت  جز چند تن معدود از نزديکان ، شاگردان و اصحاب خاص امام حسن عسکری ( ع ) . حتی آنان نيز مهدی(عج) را گاه بگاه مي ديدند ، نه هميشه و به صورت عادی " .  در مدت 5 يا 4 سال آغاز عمر حضرت که پدر بزرگوارش حيات داشت ، چهل تن به محضر امام يازدهم رسيدند و از امام خواستند تا حجت و امام بعد از خود را به آنها بنماياند تا او را بشناسند ، و امام چنان کرد . آنان پسری را ديدند که بيرون آمد ، همچون پاره ماه ، شبيه به پدر خويش . امام عسکری فرمود : " پس از من ، اين پسر امام شماست ، و خليفه من است در ميان شما ، امر او را اطاعت کنيد ، از گرد رهبری او پراکنده نگرديد ، که هلا,مهدی،امام زمان، تولد، امام حسن عسگری، غیبت،صغری،کبری، حجت، خلیفه، رهبری، شمایل، ...ادامه مطلب

  • روز لبخند خدا

  • بوی اسفـــــند و گلاب همه جا پیچیده باغ هــــم باشادی رخت نو پوشیــــــــــــــده     شاپرک می رقصد باغ گل می خنــــــــــــــدد تاج رنگینــــــــش را روی سرمی بندد می رود بالاتر پیچک ســــــــــبز دعا بوی عیـد می آید روز لبخـــــــــــــند خـــدا ,عید، روزلبخند،خدا،رخت،نو،اسپند،گلاب،همه جا،پیچیده،باغ،تاج،رنگین،می آید،پیچک،سبز،دعا، ...ادامه مطلب

  • ظهور نزدیک است

  • یکی از نشانه های فرج صاحب الامر(عج) به وقوع پیوست همزمان با سالروز ضربت ‌خوردن شاه مردان ؛حضرت علی(ع)،[ 19 رمضان سال 1434 ق] مقارن با 6 مرداد 1392 شمسی، دیوار مسجد کوفه از سمت باب الحجة ترک برداشت. بنا به گفتــــــۀ شاهدان عینی این اتفاق با صدای مهیب و رعب‌ انگیزی همراه بوده است. بسیاری از سایت‌های عربی از این اتفاق به عنوان یکی از نشانه‌های غیرقطعی ظهور نام می‌برند؛ چرا که در روایتی از امام حسین علیه السلام آمده است: «عن محمد بن سنان، عن الحسين بن المختار، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إذا هدم حائط مسجد الكوفة مما يلي دار عبد الله بن مسعود، فعند ذلك زوال ملك القوم، وعند زواله خروج القائم عليه السلام» چون دیوار مسجد کوفه در قسمت خانه عبدالله بن مسعود ویران شود، در آن هنگام حکومت قوم به فرجام می‌رسد و قائم علیه السلام ظهور می‌نماید ... ,همزمان،رمضان1434،6 مرداد،مقارن،ضربت،خوردن،شاه،مردان،حضرت علی،مسجد،کوفه،صدای،مهیب،باب الحجه،اتفاق،عنوان،ظهور،روایت،بن مسعود،امام حسین،دیوار مسجد،عبدالله،ویران،فرجام ...ادامه مطلب

  • خدایی که می پرستی...؟

  •    روزی پادشاهی از وزیر خداپرستش پرسید: بگو خداوندی که تو می پرستی چه می خورد، چه می پوشد، و چه کار می کند؟... و اگر تا فردا جوابم نگویی عزلت می کنم. وزیر بیچاره سر در گریبان به خانه رفت. غلامی داشت بسیارباهوش و زیرک  وقتی او را در این حال دید؛ پرسید:«جناب وزیر چه شده است؟» وزیر ماجرا را بازگو کرد. غلام خندید و گفت: ای وزیر عزیز، این سوال که بسیار ساده است. وزیز با تعجب گفت: «یعنی تو جواب آن را می دانی؟» غلام خندید و گفت:«البته،... خدا چه می خورد؟ غم بندگانش است که می فرماید من شما را برای بهشت و قرب خود آفریدم. چرا دوزخ را بر می گزینید؟...آنچه خدا می پوشد؟... رازها و گناه های بندگانش را... وزیر که ذوق زده شده بود، سوال سوم را فراموش کرد و با شتاب به دربار رفت و جواب دو سئوال را گفت؛ولی در سوال سوم درماند، اجازه گرفت و شتابان به جانب غلام باز رفت و سومین را پرسید. غلام گفت:«برای سومین پاسخ باید کاری کنی.» وزیر با تعجب پرسید:«چه کاری؟» غلام گف:«ردای وزارت را بر من بپوشانی، و ردای مرا بپوشی و مرا بر اسبت سوار کرده و افسار به دست به درگاه شاه ببری تا پاسخ را باز گویم.» وزیر که چاره ای دیگر ندید، قبول کرد و با آن حال به دربار حاضر شدند. پادشاه با تعجب پرسید:« ای وزیر این چه حالیست تو را؟» غلام پاسخ داد:«که این همان کار خداست که وزیری را در خلعت غلام و غلامی را در خلعت وزیری حاضر نماید.» پادشاه از درایت غلام خوشنود شد و بسیار پاداشش داد و او را وزیر دست راست خود کرد. ,خدا،می پرستی،وزیر، غلام،چه،می پوشد،می خورد،کا،می کند،حال،سئوال،جواب،آسان،درگاه،درایت،خوشنود، ...ادامه مطلب

  • فمینیست، رقابتی نا سالم در بین زنان و مردان

  • جایگاه واقعی زن و مرد در این جهــــان هستی کجاست؟...جایگاه درست زن و مرد در جامعه انســـانی،و زندگی مشترک کجاست؟ افرادی که به خداوند اعتــــماد دارند و از قرآن استمداد می جویند، جایگاه مشخص و زندگی هدفمـــندی دارند،با گام هایی استوار در جادۀ زندگی قدم می نهند و  همســـــفر خود را با وجود ناملایمات، مشکلات و حوادث همــــراهی کرده و با عشـــق و ایمـــان نواقص یکدیگر را به کمالات مبدل ساخته؛ جامعــه را به سمت سعـــادتی متعـــــالی و انســانی سوق می دهند. مشــــکل از آنجایی شروع می شود که انســـــان از جایگاهی که خــــداوند برای زن و مرد مشخص کرده خارج شوند دیگرنمی توانند  در کنارهم احســـــاس خوشبختی کرده ومایۀ آرامش یکدیگر شوند وبرای دستیـــابی به خوشبــــختی های کاذب و لذت های زود گذر پیرو الگو ســــازی های نادرست جوامع بشــری (غربی) دست به رقابتی خطــــــرناک می زنند که موجب انحــــــطاط و سـردر گمی شخصیتی و خانوادگی شده و جامعه رابه ســقوطی درناک محکوم می کند. این موضوع مورد توجه سیاست گذاری و تولیـدات شبکه ماهواره ای شده و با ترویج فمینیســـم و ایجاد حس رقابت در زنان و مردان غیر مستقیم و مستقیم؛ در سریالها و فیلم به آنها آموزش می دهد. مرد را تنـــــها به اندازۀ موجودی که پاسخ گوی نیاز های جنسی زن باشدپایین کشیده و این رقابت ناسالم را به اندازه ای تقویت کرده اند که توقع چند همســـری برای زنان را حقی معقولانه به شمار آورند. در شبکه های ماهـــواره ای به شدت تأکــــــید می شود که در یک زندگی مشترک،زن و مرد رفیق هم نیستند بلکه رقیب یکدیگرند که اگر غافل شده وکوتاه بیایند از غافله عقب افتاده و قافیه را باخته اند. زن و مردی که با این دید در زندگی مشترک به دنبال امتیاز گرفتن از یکدیگراست،چطور می توانند احساس آرامش کرده و خوشبختی را تجربه کنند؟؟؟...به سر ثمرۀ این زندگی و جامعه چه خواهد آمد؟؟؟   ,فمینیسم،ترویج،رقابت،ناسالم،امتیاز،جایگاه،خداوند،قرآن،ناملایمات،عشق،ایمان،مشکلات،خوشبختی،سعادت،مشترک،زندگی،کجاست،متعالی،نواقص،کمال،ماهواره،شبکه،سقوط،انحطات ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها